شیرینکاریهای آراد ما
نمیدونی چه بلایی شدی از الان میخوای از جات بلند شی وقتی میخوابونیمت سر و پاهاتو میار ی بالا (مثل من عجله داری تو کارات) تا باهات حرف میزنیم قهقه میزنی وقتایی هم که حوصله نداری باهات بازی میکنیم داد میزنی عاشق داد زدنتم صدات انقدر نازه که میمیرم براش یه عروسک داری بالای ویترینه تا میگیم هاپو کو اون بالا رو نگاه میکنی حموم رو هم که کاملا میشناسی فقط میگی صبح تا شب بریم حموم قربونت بشم که انقدر باهوشی هر جایه خونه که باشیم خودتو میکشی سمته حموم فدات بشم که اینقدر قشنگ منظورتو میفهمونی دیگه منو بابایی رو قشنگ میشناسی غریبه هارم میشناسی بغلشون میری اما اصلا حرف نمیزنی و نمیخندی هر شب که بابایی میاد کلی براش حرف میزنی انگار وقایع روز رو تعریف ...
نویسنده :
مامان
0:19